90
امروز مجبور شدم برم به محل خاطرات مشترکمان.
از وقتی تو نیستی نرفته ام به آنجا.
امروز فهمیدم که
نمی توانم تحمل کنم دیوارهای آن اتاق را.
هجوم خاطره بود.
از وقتی تو نیستی نرفته ام به آنجا.
امروز فهمیدم که
نمی توانم تحمل کنم دیوارهای آن اتاق را.
هجوم خاطره بود.
فقط من بودم و تو در ان سالها
او با من صحبت می کرد و من چیزی نمی شنیدم
فقط من بودم و تو در ان سالها
0 Comments:
Post a Comment
<< Home