Free counter
ماهور
Friday, December 26, 2008
ناخن هر دو شصت انگشتهای دستهایم شکست.و من اخر مهمانی متوجه شدم.بعد از تمام شادخواریهایی که کردیم.بعد از تمام خنده هایی که کردیم.بعداز تمام رقص هایی که کردیم.
و راستی من دیگر هرگاه شراب می نوشم یاد لحظه های شرابیمان می افتم
.
posted by mahoor at
10:47 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
mahoor
View my complete profile
Previous Posts
منماهور بانوامروز در بستر مریضی نمیدانم با صدای مع...
پاييز بمون و نرو كه ما هنوزیک دل سیر عشقبازی نكرديم
همیشه اولین برف شهوت تو را در تنم صدا میزنه
ادم می ترسدخسته می شود ،غمگین می شودشاد می شودعاشق...
هنوز هوا تاریک است
وقتی داشتم بر میگشتم نمیدونستم باید خوشحال باشم یا...
حیرانی؟حیرانی.حیرانی حیرانی حیرانی
یه چیزی می پیچه تو دلمیه حسی می پيچه تو دلم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home