Free counter
ماهور
Friday, August 14, 2009
حوالی غروب جمعه ست.باجادو گری دستهایت.جادوگری بویت و جادوگری داغی تنت می توانم غروب جمعه بودن را از سر بگذرانم.
یکهو چشم باز کنم ببینم غروب جمعه ام تمام شده
posted by mahoor at
7:52 PM
0 Comments:
Post a Comment
<< Home
About Me
Name:
mahoor
View my complete profile
Previous Posts
صدای معمولی ت چقدر فرق داره با اون يکی صدات، صدای ...
انگشتم بی فشار می لغزد روی ته ریش های صورتت
سلام زنده ای؟سلام تو خوبی؟مکالمه های این روزهاست
خشونت از سر و روی این روزها می بارد.ای کاش که دیرو...
با شنیدن صدات باور کردم که حس ام به تو غلیظهباور ک...
چه خوب که حرف زدی.اوهومپر شدم اماقوی شدم اماارام ش...
خیالتخیالت می دودخیالت می دود درخیالت می دود در تن...
می خواهم که خواب باشم و با يكي از بوسههاي تو بيدا...
دارم میرم بخوابمو الانهمه تو را بغل کرده ام ازپشت
0 Comments:
Post a Comment
<< Home