136
گل مجمد کودک شده بود".
شاید از انکه .......شاید از انکه........و یا شاید از انکه.........بسا که این همه و در عین حال هیچکدام از این همه! چرا که یک آن یک دم گنگ و ناپیدا بی آنکه ببینی یا بدانیش می تواند آدمی را از این رو به آن رو برگرداند در حال.
چنانش می تواند به رقت و وجد دراورد تا رفتارش صدق و سادگی رفتار کودکان بیابد.
انگیزه روی می نمایاند و پیدا نیست اما لحظه هایش هستند و آن های وجد هستند.
آن و لحظه هایی که آدمی از پوش و پیرایه های سالیان رها می شود.
آزاد می شود.
عریان.
و روح را به خود وامی هلد تا چون چشمه ای زلال برویدو جاری شود
"بر هر کجای زندگانی و هستی
شاید از انکه .......شاید از انکه........و یا شاید از انکه.........بسا که این همه و در عین حال هیچکدام از این همه! چرا که یک آن یک دم گنگ و ناپیدا بی آنکه ببینی یا بدانیش می تواند آدمی را از این رو به آن رو برگرداند در حال.
چنانش می تواند به رقت و وجد دراورد تا رفتارش صدق و سادگی رفتار کودکان بیابد.
انگیزه روی می نمایاند و پیدا نیست اما لحظه هایش هستند و آن های وجد هستند.
آن و لحظه هایی که آدمی از پوش و پیرایه های سالیان رها می شود.
آزاد می شود.
عریان.
و روح را به خود وامی هلد تا چون چشمه ای زلال برویدو جاری شود
"بر هر کجای زندگانی و هستی
کلیدرخوانی
.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home