Sunday, July 20, 2008

امروز را فریاد می کنم
حس لذت بخشی بود.
ناشناخته بود برایم سالها.
امروز را فریاد می کنم
آره. متحول شدی.
امروز را فریاد می کنم
یه گردنبند.برام می بندیش. جلوی آینه ام.سرم راکه بلند می کنم تصویر خودم را می بینم.دست هایت را می بینم روی تن برهنه ام.
امروز را فریاد می کنم
میبینی ؟ ساده ست هدیه دادن.
و تو چقدر سخت می گرفتی!
همه چیز می تونه به همین اسونی باشه
امروز را فریاد می کنم
چه لذتی داره از تو هدیه گرفتن.
امروز را فریاد می کنم
مست مستم.
امروز را فریاد می کنم

Wednesday, July 16, 2008

وقتهایی هست که بیشتر لذت می برم از ص. ک.س در یک رابطه عاشقانه . و اون وقتهایی ست که بیشتر راضی باشم از بدن خودم.

Wednesday, July 09, 2008

باید درمورد غیر اخلاقی بودن و ناجوانمردانه بودن فکر کنم.

Friday, July 04, 2008

هنوز فضای زندگیم مه آلود است
هنوز در همند واقعیت و رویا در زندگیم
هنوز دنبال رویاهام میرم

Tuesday, July 01, 2008

ناپیداهایم راعریان میکنم.
وقت‌هایی هستند که می‌خواهم فقط مال من باشی.زن حسود درونم حسودیش میشود.به لیوان توی دستت هم حسودیش می شود.خودش را به در و دیوار می زند. نمی دانی چه دل آشوبه ای می شود. بعد عاقل می شوم.و آرام
.
دلیلش را نمی دانم
.