Wednesday, March 26, 2008

تولد

میگی تولدت مبارک
خوش حالم که تولد من یادت مونده.


می رسم ِ پشت در.
بي‌مقدمه در آغوش می گیریم.
بی مقدمه مي‌بوسیم ،
و بي‌مقدمه برهنه می شویم
و بی مقدمه زانوانم پازل‌وار پشتِ زانوانت می نشیند.
تن ات برایم آشناست .
فرقی نکرده است از سالها پیش.
گرمای تن‌ات، تنِ برهنه‌ات
طعم دهان‌ات
هر بار سعی می‌کنم که حفظ کنم طعم‌اش را و نمی‌شود .
ته ریشت وقت بوسیدن.


شورانگيز‌ترين لحظه‌هاست برایم.
شكوه ِ لذت خودم رو انكار نمی كنم.
من واقعی گرمای تو رو که بغلم کردی حس می کنم
یه گرمی خوب
یه گرمی آشنا.
تنت رو میخونم و میخونم و میخونم
یه کم آروم می گیرم.
حالا به ته ته چشمات نگاه می کنم. ، به همون دایره ی قهوه ای روشن.آره. تو هنوز احساس عاشقانه به من داری. .
چیزی از تو درون من هست بیشتر از اعتماد.
کسی را این‌طور دوست داشتن را هم گذاشته‌ام توی فهرست "ممنوعه"ها
معشوقِ نازنين‌ام

Tuesday, March 18, 2008


. من وقتهایی را که با تو بودم از همیشه زن تر بودم. ياد بوسه‌ها و آغوش‌های پنهانی‌مان افتاده‌ام.من هنوز با زبان یک عاشق حرف می زنم نه با زبان یک دوست. چشم هایم را می بندم و چیزی حس نمی کنم جز خنکی اشک ها روی گونه های گرمم

Wednesday, March 12, 2008

مرور

نگاهت میکنم
آرام و عمیق.
میگم نه, چیزی نشده, بعدشم زورکی می خندم

دلم میخواد بهت بگم نرو
می ترسم
صدات نمی کنم.
می ترسم از جواب ندادنت ٬

درد دارم
نپرس کجا
نپرس چی
نمی دونم.

دستهايم را زيربغلم پنهان كرده ام نكند درازشان كنم وتو بگویی نه.

سعی می کنم دقیقا جمله هایت را به یاد بیاورم.تو گفتی با هم دوست بمانیم.دوستی بی احساس عشقی.می دانم .من باید تو را درک کنم.
تن‌ات را مرور مي‌كنم
می خواهم تمام ‌ام را در تمام ات ببلعي.
من به هم پیچیدن تو را دوست دارم در عریانی
دکمه های بیراهنت را یکی یکی باز می کنم
لذت از کجای تنم شروع می شود؟

امشب این
موسیقی رو گوش دادم.

Monday, March 03, 2008

من

یک نفر توی دلم خودش را به در و دیوار می‌کوبد